English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9207 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
sailer U کشتی بادبانی
sailing vessel U کشتی بادبانی
galley U کشتی پارویی یا بادبانی قرون وسطی
galleass U کشتی بادبانی و پارویی بزرگ قرون 71 و 81
galleons U کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
galleon U کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
sailings U شراع کشتی بادی
sailed U شراع کشتی بادی
sail U شراع کشتی بادی
auxiliary sailing vessel U کشتی بادی موتوردار
square rigger U نوعی کشتی بادی
to go for a sail U با کشتی بادی سفریاگردش کردن
to sail [for] U با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow U کشتی عرشه کشتی
prows U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
vessels U کشتی
flattest U پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
ship کشتی
ships U کشتی
hulk U کشتی
by water U با کشتی
vessel U کشتی
foreship U سر کشتی
wrestling U کشتی
argo U کشتی
ark U کشتی
catch U کشتی کج
on the water U در کشتی
on the sea U در کشتی
aft U در پس کشتی
afloat U در کشتی
on shipboard U در کشتی
ship haven U یک کش کشتی
bilge U اب ته کشتی
boarded U کشتی
puppis U کشتی دم
board U کشتی
deck U پل کشتی
hulks U کشتی
collier U کشتی
carina U کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
decks U پل کشتی
carinae U کشتی
bottoms U کشتی
flat U پل کشتی
bottom U کشتی
decked U پل کشتی
on board a ship U در کشتی
the enemy U کشتی دشمن
docked U تعمیرگاه کشتی
merchantman U کشتی تجارتی
chartering U اجاره کشتی
the roll of a ship U غلت کشتی
the rudder of a ship U سکان کشتی
the ship is in d. U کشتی در خطراست
noah's a U کشتی نوح
shipbuilding U کشتی سازی
dock U تعمیرگاه کشتی
ocean greyhound U کشتی تندرو
stranding U به گل نشستن کشتی
bill of loading U جواز کشتی
chartered U اجاره کشتی
bill of loading U بارنامه کشتی
merchant ship U کشتی تجارتی
bill of lading U ستمی کشتی
tender ship U کشتی تدارکاتی
cargo U محموله کشتی
cargoes U محموله کشتی
midships U در میان کشتی
war vessel U کشتی جنگی
war ship U کشتی جنگی
carrying vessel U کشتی باربری
propeller U پروانه کشتی
wrech U کشتی شکستگی
carina U کشتی حمال
cargo ship U کشتی باری
troopship U کشتی سرباز بر
tramp vessel U کشتی ازاد
dockyard U تعمیرگاه کشتی
hulks U بدنه کشتی
hulks U تنه کشتی
wrech U کشتی شکسته
freight U کرایه کشتی
To launch a ship (boat). U کشتی به آب انداختن
drillship کشتی حفاری
HMS U کشتی انگلیسی
wrestling match U مسابقه کشتی
wresthing match U مسابقه کشتی
caulker U درزگیر کشتی
catch as catch can U کشتی ازاد
castway U کشتی شکسته
cargo liner U کشتی باری
tramp steamer U کشتی ازاد
dockyards U تعمیرگاه کشتی
to take ship U با کشتی بردن
caboose U اشپزخانه کشتی
wrack U کشتی شکستگی
naval war U جنگ با کشتی
three point U فن 3 امتیازی کشتی
the ship was wrecked U کشتی شکست
charters U اجاره کشتی
noah ark U کشتی نوح
hulk U لاشه کشتی
hulks U لاشه کشتی
named vessel U کشتی مشخص
motor vessel U کشتی موتوری
training ship U کشتی اموزشی
cargo boat U کشتی باری
merchantman U کشتی بازرگانی
hulk U تنه کشتی
towboat U کشتی یدک کش
topsldes U بادخوربدنه کشتی
cargo boat U کشتی بارکش
hulk U بدنه کشتی
wrecked U کشتی شکسته
the ship leaks U کشتی اب تو میدهد
docks U تعمیرگاه کشتی
ship's master U افسرارشد کشتی
battleship U کشتی جنگی
battleships U کشتی جنگی
pleasure boat U کشتی تفرجی
afterdeck U عقب کشتی
affreightment U اجاره کشتی
ship safety U سلامت کشتی
ship propeller U پروانه کشتی
ship papers U اسناد کشتی
aerographer U هواشناسی کشتی
aeroboat U کشتی طیار
wreck U کشتی شکستگی
shipload U بار کشتی
passenger liner U کشتی مسافربری
wrecking U کشتی شکستگی
pilotage U راهنمایی کشتی
shipboard U صحنه کشتی
wrecks U کشتی شکستگی
shipboard U کنار کشتی
predial or prae U کشتی روستایی
ship handling U مانور با کشتی
rhumb line U خط انحراف کشتی
seaway U مسیر کشتی
galley U اشپزخانه کشتی
aboard U روی کشتی
sea gauge U اب نشین کشتی
sea fight U جنگ کشتی ها
sea anchor U لنگر کشتی
screwpropeller U پروانه کشتی
naval U وابسته به کشتی
navies U کشتی جنگی
navy U کشتی جنگی
roadstead U کشتی گاه
rhumb U خط سیر کشتی
boats U کشتی کوچک
ship building U کشتی سازی
privateer U کشتی مسلح
patrol U کشتی اکتشافی
patrolled U کشتی اکتشافی
patrolling U کشتی اکتشافی
patrols U کشتی اکتشافی
flagship U کشتی دریادار
stern U عقب کشتی
Recent search history Forum search
0اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
0the rudder is put over
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com